شهریور ماه 93شازده
مبین خان وروز گذر شهریور ماه درست یکماه از تعطیلات ما مونده و ماهم همجنان در تکاپوی تدارک مسابقات و از طرفی هم هروز تو گوش شازده می خونم که مامانی می ره مسابقه برات کادو می اره چی بخره و.... تو باید پسر خوبی باشی بابایی رو اذیت نکن و سه شب بخوابی بیدار بشی مامانی برگشته ... صبح روز شنبه تا خواستم برم بازار هم بابایی وهم شازده گفتند ماهم می اییم کارهای مدرسه ردیف نشد و رفتم سراغ کارهای دیگم ...... روز یکشنبه شازده از خواب بیدار شده می گه مامانی منو ببین می گم چیه می گه باید نگاه کنی "نگاه کردم دیدم بالششو بغلش گرفته می گه ما...
نویسنده :
مامان رویا
11:47